BASHIR
اعتقادی،سیاسی
 
 

 

ارادت و عشق به اهل بیت عصمت و طهارت (س) می تواند در همه احوال و مراحل زندگی دستگیر انسان بوده، بویژه سید الشهداء (ع) که به مصداق روایت« مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی كَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَلَكَ‏»(2) کشتی نجات بندگان است

 

هر چند اهل بیت عصمت و طهارت (س) از نور واحد هستند، اما شرایط زمانه باعث می گردید تا جنبه ای از شخصیت آنان تجلی پیدا کند و به فعلیت برسد و در نتیجه مظهر یک اسم از اسمای الهی گردند .

 

با این حال باید گفت، تنها راه نجات از گرفتاریها و پرتگاههای سقوط ، سوار شدن بر کشتی اهل بیت (ع) و تمسک به این ریسمان محکم الهی در کنار تمسک به قرآن می باشد، همان راهی که رسول خدا (ص)  برای ما ترسیم کردند و فرمودند:

 

«إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ »ْ(1)

 

ارادت و عشق به اهل بیت عصمت و طهارت (س) می تواند در همه احوال و مراحل زندگی دستگیر انسان بوده، بویژه سید الشهداء (ع) که به مصداق روایت« مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی كَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَلَكَ‏»(2) کشتی نجات بندگان است و به تجربه ثابت شده است که توسل به ایشان بسیار گره گشا بوده، و مشکلات بیشماری را حل می سازد.

 

 « علاّمه بزرگوار حضرت آقای شیخ حسن فرید گلپایگانی از علمای تهران نقل فرمود از استاد خود مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالكریم حائری یزدی (ره) كه فرمودند:

 

 اوقاتی كه در سامرّاء مشغول تحصیل علوم دینی بودم وقتی اهالی سامرّا به بیماری های وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عدّه ای می مردند روزی در منزل استادم مرحوم سید محمّد فشاركی جمعی از اهل علم بودند.

 

 ناگاه مرحوم آقای میرزا محمدتقی شیرازی كه در مقام علمی مانند مرحوم آقای فشاركی بود تشریف آوردند و صحبت از بیماری وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند. مرحوم میرزا فرمود: اگر من حكمی بكنم آیا لازم است انجام شود یا خیر؟ همه اهل مجلس تصدیق نمودند كه : بلی !

 

سپس فرمود: من حكم می كنم كه شیعیان ساكن سامرّاء تا ده روز همگی مشغول خواندن زیارت عاشوار شوند و ثواب آن را هدیه روح شریف نرجس خاتون ، والده ماجده حضرت آقا حجه ابن الحسن (روحی و ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) بنمایند تا این بلا از آنان دور شود.

 

 اهل مجلس این حكم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند. از فردا مرگ و میر شیعیان متوقّف شد و هر روز عدّه ای از غیر شیعیان می مردند به طوریكه این موضوع بر همگان آشكار گردید.

 

 برخی از غیر شیعیان از آشنایان شیعه خود می پرسیدند: علّت اینكه دیگر از شما كسی تلف نمی شود چیست ؟ پاسخ شنیدند: راز این موضوع در خواندن زیارت عاشورا توسّط ما می باشد. با این جواب آنان نیز مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند بلا از آنها نیز برطرف گردید!

 

همچنین مرحوم حاج شیخ محمّدباقر (ره) نقل نموده است كه :

 

مرحوم میرزای شیرازی در كربلا و در ایام عاشورا در خانه اش روضه خوانی بود و در روز عاشورا به اتّفاق طلاّب و علماء به حرم حضرت سیدالشّهداء (ع) و حضرت اباالفضل العبّاس (ع) می رفتند و عزاداری می نمودند.

 

عادت میرزا این بود كه هر روز در حجره خود زیارت عاشورا می خواند. سپس پائین می آمد و در مجلس عزا شركت می كرد. روزی خودم حاضر بودم كه ناگاه دیدم میرزا در زمانی زودتر از موقعی كه باید می آمدند با حالتی غیر عادّی و پریشان و نالان از پلّه های حجره به زیر آمد و داخل مجلس شد در حالی كه می فرمود: امروز باید از مصیبت عطش حضرت سیدالشهداء (ع) بگویید و عزاداری كنید.

 

 تمام اهل مجلس منقلب شدند و بعضی از خود بی خود شدند. آن گاه با همان حالت به اتّفاق میرزا به صحن شریف و حرم مقدّس امام حسین (ع) مشرّف شدیم . گویا مامور به این تذكّر شده بود.

 

 خلاصه هر كس زیارت عاشوار را یك روز یا ده روز یا چهل روز به قصد توسّل به آقا امام حسین علیه السلام (نه به قصد ورود از معصوم) بخواند حتماً صحیح و مۆثر خواهد بود و اشخاص بیشماری به این وسیله به مقاصد مهم خود رسیده اند. (3)

 

با توجه به آنچه گفته شد امام حسین (ع) که مظهر رحمت واسعه خداوند متعال هستند، از آن جهت که با ایثار جان و مال و هستی خویش توانستند صراط حق را از کجراهه های انحراف و گمراهی برای همه روشن کنند تا مردم طوفان زده را بر کشتی نورانی امامت به سوی حق سوق دهند، از طرف خداوند متعال مورد عنایاتی قرار گرفتند که به موجب آن توسل و زیارت و تربت و.... ایشان حل کننده مشکلات و گرفتاریهاست.

 

 چنانکه غیر از مقام امامت آن حجت الهى، در شیوه زندگى ،الهام بخش راه و رسم جهاد و شهادت، و راهنماى بشر و عزت‏بخش است و هر كس به ولاى او چنگ زند، از امواج بى‏دینى و ذلت نجات یافته به ساحل عزت و كرامت میرسد.

 

چراغ حسین در شب تاریك تاریخ، همواره درخشان بوده و «راه» را نشان داده است.

 


پی نوشت‏ها:

 

1.    شیخ مفید، ارشاد ، قم، نشر سرور، ج1،ص233

2.    محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار،تهران، نشر اسلامیه، ج ‏23، ص124

3.    علیرضا حاتمی ، داستانهایی از علما ، قم: موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان 1387

منابع:

قرآن کریم

ارشاد

تهیه و فراوری: فربود، گروه حوزه علمیه تبیان

 

 

ارسال شده در تاریخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:اهل بیت+امام حسین+امام زمان+نجات+شفاعت, :: 10:1 :: توسط : عبدالمهدی

امام نهم شيعيان حضرت جواد علیه السلام در سال 195هجري در مدينه ولادت يافت . نام نامي اش محمد معروف به جواد و تقي است . القاب ديگري مانند : رضي و متقي نيز داشته ، ولي تقي از همه معروفتر مي باشد .

به گزارش جهان به نقل از باشگاه خبرنگاران، امام محمد تقي علیه السلام هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا عليه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه علیهم السلام انتقال يافت .


مأمون خليفه عباسي که همچون ساير خلفاي بني عباس از پيشرفت معنوي و نفوذ باطني امامان معصوم و گسترش فضايل آنها در بين مردم هراس داشت ، سعي کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خويش قرار دهد .


در این مطلب 10 داستان کوتاه و زیبا از زندگی امام جواد علیه السلام را برای شما آورده ایم:



****دزدي را آوردند پيش خليفه تا حكمش را صادر كند.معتصم،دانشمندان را جمع كرد. قاضي القضات گفت:"چون آيه تيمم حد دست را از مچ تعين كرده ،پس بايد دستش را از مچ قطع كرد."


ديگري گفت :"خداوند براي وضو دست را از آرنج مي داند پس بايد از آرنج قطع شود."


معتصم هم گفت چون بعضي دست را از انگشتان تا شانه ميدانند، بهتر است دست را تا شانه قطع كنيم.نظر تو چيست ابو جعفر؟ديگران حكم صادر كردند و تو هم شنيدي."


ـ همه اشتباه كردند . بايد فقط انگشتانش قطع شود.چون كف دست از هفت جا ، جايگاه سجده است و جايگاه هاي سجده مال خداست. ما نمي توانيم به جايگاه هاي سجده آسيبي برسانيم.


همه شان ساكت شدند.



****دلش مي خواست يكي از لباس هاي امام را بگيرد براي تبرك، اما خجالت مي كشيد بگويد.


حتي نامه نوشت ، اما نامه را نفرستاد .


نااميد شد داشت بر مي گشت شهر خودش كه كسي از پشت صدايش زد . برگشت.


غلام امام بود.


گفت:


"اين لباس را آقا برايت فرستاده."



****سبزه بود و رنگ پوستش تيره تر از پدرش. بعضي ها به شك افتاده بودند: "محمد واقعاً فرزند امام رضا علیه السلام است ؟"


منافقين هم از نبودن پدرش در مدينه سوء استفاده مي كردند.مرتب شايعه مي ساختند. كم كم شايعه ها كار خودش را كرد . جمع شدند محمد دو ساله را بردند پيش قيافه شناس ها تا بگويند اين پسر به آن پدر مي آيد يا نه؟


محمد چيزي نگفت. همراهشان رفت . چشم قيافه شناس ها كه به او افتاد خودشان را انداختند روي زمين به سجده.


يكي شان زودتر از سجده بلند شد . رو كرد به جمع : خجالت نمي كشيد؟!


اين ماه پاره را آورده ايد پيش ما از حسب و نسبش حرف بزنيم؟!اين كه قيافه اش داد مي زند از نسل پيامبر و علي است!



****علي بن جعفر نشسته بود توي مسجد پيغمبر. حديث هاي امام كاظم را مي نوشت.


ابو جعفر آمد .


علي بلند شد و دستهاي امام را بوسيد . امام گفت : عمو بنشينيد.


ـ چه طور بنشينم در حالي كه شما ايستاده ايد.


همه تعجب كردند.


گفتند : تو عموي پدرش هستي. چرا اين طور با او رفتار مي كني؟


گفت :


وقتي خداوند اين ريش سفيد را لايق امامت نميداند ، اما او را به اين مقام ميرساند . انتظار داريد كه منكر مقام او شوم ؟ نه ! من غلام او هستم و از حرفهاي شما به خدا پناه ميبرم.



****رسيد :


اگر براي شما اتفاقي افتاد كارهايمان را پيش چه كسي ببريم؟


جواب داد :


پيش پسرم ابو جعفر.


با خودش گفت :


بچه كه نميتواند امام شود.


امام گفت :


عيسي كه پيامبر شد از ابو جعفر هم كوچكتر بود.




**** توي راه مدينه بود.


به مسجدي رسيد،توي مسجد رفت.


كوزه ي آبي برداشت و كنار درخت خشكي وضو گرفت .


نماز خواند وبيرون رفت.


همه ديدند كه درخت ميوه داد.


**** مدتي بود كه ديگر هيچ يك ازگوشهايم صدايي را نمي شنيد .

رفتم پيش امام.

به اشاره گفت :

" بيا جلو."

دستش را روي سر و گوشم كشيد و گفت :

"بشنو وخوب توجه كن."

به خدا قسم ! بعد از آن تمام صداها را خوب مي شنوم . حتي صداهاي آهسته را كه ديگران نمي فهمند.


****مأمون گفت : " شما هم سوالي از يحيي بپرسيد. "

امام پرسيد : " مردي صبح به زني نگاه كرد ، نگاهش حرام بود. نزديك ظهر به او حلال شد . وقتي ظهر شد به او حرام شد . شب دوباره حلال شد. نصف شب حرام شد. سپيده صبح دوباره به او حلال شد . مي تواني بگويي چرا؟ "


يحيي مكث كرد . صدايش را مبهم شنيدند كه مي گفت : "من نمي دانم."

امام گفت :" اين زن كنيز كس ديگر بود.وقتي اين مرد او را مي بيند نگاهش حرام است.بعد او را مي خرد حلال ميشود.نزديك ظهر آزادش ميكند.دوباره به او حرام مي شود.عصر با او ازدواج مي كند و با او ظهارميكند . پس به او حرام مي شود . شب كفاره ي ظهارش را مي دهد،دوباره حلال مي شود . نصف شب او را طلاق مي دهد اما پشيمان مي شود و به او رجوع ميكند،پس دوباره به او حلال مي شود."


****معتصم ظرف پر از انگور را داد به ام فضل.قرار بود او كار را يكسره كند.

ام فضل از قصر بيرون آمد و به خانه رفت . ظرف را گذاشت جلوي امام.

تعارف كرد . امام نگاهي به همسرش انداخت.

خوشه اي انگور برداشت وشروع به خوردن كرد.

امام از درد به خودش مي پيچيد.انگور مسموم اثر خودش را گذاشت.

ام فضل ترسيده بود.ايستاده بود گوشه اتاق و او را نگاه ميكرد.

امام گفت:

"سزاي كارت را مي بيني.به خدا قسم! به بلايي مبتلا مي شوي كه درماني ندارد."

از نفرين امام عصباني شد.در را به رويش بست تا كسي نتواتد به او كمك كند.

امام با لب تشنه شهيد شد.


****سه روز بوي عطر كوچه هاي بغداد را پر كرده بود.


مردم هر روز يك دسته پرنده ي سفيد را مي ديدند كه بالاي خانه ي امام پرواز مي كنند وبال هاي خود را باز مي كنند و روي بام سايه مي اندازند .


خانه ي امام كه رفتند روي بام پیکر پاکش را پيدا كردند.


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:اهل بیت+امام جواد+جوادالائمه+امام رضا+شهادت, :: 11:25 :: توسط : عبدالمهدی

امام باقر علیه السلام فرمود : در آن شب، كار شایسته (مثل: نماز و زكات و خوبى‏هاى گوناگون) بهتر از كار در هزار ماهى است كه شب قدر در آنها نباشد .
به گزارش جهان، در روایاتی که از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به ما رسیده نکاتی نهفته است که شب قدر را بیشتر به ما می شناساند. این نکات که برخی به عظمت، برخی به چیستی، برخی به زمان و برخی به سایر ویژگی های این شب بزرگ و پر رمز و راز اشاره دارد مجموعه ای از داده های وحیانی است که آگاهی از آنها ما را در شناخت و بعد در بهره برداری هر چه بیشتر از این شب مهم یاری می کند.


نوشته حاضر برخی از این روایت های شریف را به محضر خوانندگان محترم تقدیم می کند.



تأثیر برخی اعمال شب قدر


رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: حضرت موسى علیه السلام به خداوند متعال چنین گفت: خدایا! نزدیكى به تو را مى‏خواهم. فرمود: « قُربی لِمَن یَستَیقِظُ لَیلَةَ القَدرِ ؛ نزدیكى به من، براى كسى است كه شب قدر را بیدار مى‏ماند».


گفت: خدایا! رحمت تو را مى‏خواهم. فرمود: « رَحمَتی لِمَن رَحِمَ المَساكینَ لَیلَةَ القَدرِ ؛ رحمت من، براى كسى است كه در شب قدر بر بینوایان ترحّم كند».


گفت: خدایا! عبور از صراط را مى‏خواهم. فرمود: « ذلِكَ لِمَن تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فی لَیلَةِ القَدرِ ؛ آن، براى كسى است كه در شب قدر، صدقه‏اى بدهد».


گفت: خدایا! درختان و میوه‏هاى بهشتى مى‏خواهم. فرمود: « ذلِكَ لِمَن سَبَّحَ تَسبیحَةً فی لَیلَةِ القَدرِ ؛ آن، براى كسى است كه در شب قدر، تسبیح گوید».


گفت: خدایا! رهایى از آتش را مى‏خواهم. فرمود: « ذلِكَ لِمَن استَغفَرَ فی لَیلَةِ القَدرِ ؛ آن، براى كسى است كه در شب قدر، آمرزش بخواهد و استغفار كند».


گفت: خدایا! خرسندى تو را مى‏خواهم. فرمود: « رِضایَ لِمَن صَلّى رَكعَتَینِ فی لَیلَةِ القَدرِ ؛ خرسندى من، براى كسى است كه در شب قدر، دو ركعت نماز بگزارد»[1]


منظور از برتری این ماه نسبت به هزار ماه


شخصی به نام حُمران از امام باقر علیه السلام می پرسد: مقصود از این آیه که «شب قدر، بهتر از هزار ماه است» چیست؟

امام علیه السلام فرمود: العَمَلُ الصّالِحُ فیها مِنَ الصَّلاةِ وَالزَّكاةِ وأنواعِ الخَیرِ، خَیرٌ مِنَ العَمَلِ فی ألفِ شَهرٍ لَیسَ فیها لَیلَةُ القَدر ؛ در آن شب، كار شایسته (مثل: نماز و زكات و خوبى‏هاى گوناگون) بهتر از كار در هزار ماهى است كه شب قدر در آنها نباشد.[2]



سفارش امام صادق علیه السلام به فرزندانش در باره شب قدر

امام صادق علیه‏السلام هر گاه ماه رمضان وارد مى‏شد، به فرزندانش چنین سفارش مى‏كرد: فَاجهَدوا أنفُسَكُم ؛ خود را به تلاش افكنید كه در این ماه، روزى‏ها تقسیم مى‏شوند و اجَل‏ها نوشته مى‏شوند و در این ماه، میهمانان خدا كه به زیارت خانه‏اش مى‏روند، نوشته (معیّن) مى‏شوند و در آن، شبى است كه عمل در آن بهتر از عمل در هزار ماه است.[3]


تقدیم برنامه هر سال به امام آن عصر

در روایتهایی به حقیقت مهم تصریح شده است که در شب قدر آنگاه که ملائکه و روح فرود می آیند به محضر امام و حجت آن عصر شرفیاب شده و برنامه سال آینده (تا شب قدر بعد) را خدمت ایشان تقدیم می دارند. دو نمونه از این روایات:


روایت اول

امیرمۆمنان علیه السلام به ابن عبّاس فرمود:

إنَّ لَیلَةَ القَدرِ فی كُلِّ سَنَةٍ وإنَّهُ یَنزِلُ فی تِلكَ اللَّیلَةِ أمرُ السَّنَةِ، ولِذلِكَ الأَمرِ وُلاةٌ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلى‏الله‏علیه‏وآله ؛ شب قدر در هر سال هست. در آن شب، برنامه سال، فرود مى‏ آید و پس از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، کسانی هستند که آن برنامه برعهده آنهاست.


ابن عبّاس گفت: آنان كیانند؟

[امیر مۆمنان علیه السلام‏] فرمود: من و یازده نفر از نسل من، پیشوایانى مُحدَّث [كه از عالم غیب با آنان سخن گفته مى‏شود][4]


روایت دوم.

سعید بن یسار نقل می کند:

پیش معلّى بن خُنَیس بودم كه فرستاده امام صادق علیه السلام آمد. به او گفتم: از امام علیه السلام درباره شب قدر سوال کن. وقتی برگشت، به او گفتم: پرسیدى؟

گفت: آرى؛ آنچه را خواستم و آنچه را نمى‏خواستم، به من خبر داد.


فرمود: إنَّ اللّهَ یَقضی فیها مَقادیرَ تلِكَ السَّنَةِ، ثُمَّ یَقذِفُ بِهِ إلَى الأَرضِ ؛ خداوند در آن شب، مقدّرات آن سال را حتمى مى‏كند. سپس آن را [توسط ملائکه] به سوى زمین فرومی‌آورد.


پرسیدم: نزد چه كسى؟

فرمود: إلى مَن تَرى ؛ به كسى كه مى‏بینى (یعنی خدمت خود حضرت به عنوان امام آن عصر)[5]



طواف ملائکه به دور امام هر عصر در شب قدر


به امام باقر علیه السلام عرض شد: شما شب قدر را مى‏شناسید؟ (یعنی می دایند چه شبی است؟)


فرمود: وكَیفَ لانَعرِفُ لَیلَةَ القَدرِ وَالمَلائِكَةُ یَطوفونَ بِنا فیها ؛ چگونه شب قدر را نشناسیم در حالى كه فرشتگان در آن شب بر گِرد ما مى‏چرخند؟! [6]



آفرینش شب قدر


امام باقر علیه السلام فرمود:

لَقَد خَلَقَ اللّهُ جَلَّ ذِكرُهُ لَیلَةَ القَدرِ أَوَّلَ ما خَلَقَ الدُّنیا وَ لَقَد خَلَقَ فیها أَوَّلَ نَبِیٍّ یَكونُ وَأَوَّلَ وَصِیٍّ یَكونُ ...


خداوند متعال نخستین دورانى كه دنیا را آفرید، شب قدر را هم آفرید. نیز در آن شب، اوّلین پیامبر و اوّلین جانشین پیامبر را آفرید و مقدّر كرد كه در هر سال، شبى باشد كه در آن شب، تفسیر كارها را تا سال آینده فرود آورد.[7]



سندی بر تداوم امامت


امام باقر علیه السلام فرمود:

یا مَعشَرَ الشّیعَةِ، خاصِموا بِسورَةِ «إِنَّآ أَنزَلْنَهُ» تَفلُجوا

اى گروه شیعه! با سوره «إنّا أنزلناه» مخاصمه و مجادله كنید تا چیره شوید. به خدا سوگند كه این سوره، پس از پیامبر خدا، حجّت خداى متعال بر مردم است و این سوره، سَرور آیین شما و نهایت دانش ماست.


بعد فرمودند:


اى گروه شیعه! با سوره «حم وَ الْكِتَبِ الْمُبِینِ إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِى لَیْلَةٍ مُّبَرَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِینَ» مخاصمه كنید، كه این آیات، ویژه پیشوایان الهى پس از پیامبر خداست.[8]


توضیح:


در تعدادی از روایات که روایت بالا نمونه ای از آنهاست آیات مربوط به شب قدر از محکمترین دلایل اثبات امامت و تداوم آن معرفی شده اند. در این روایات امام معصوم علیه السلام به شیعیان توصیه می کند که با منکران امامت و ولایت مناظره کنند و استدلال به این آیات بر آنها پیروز شوند و بعد هم برای تاکید بیشتر می فرماید: سوره قدر سرور دین شماست (یعنی از بزرگترین دلایل مذهب است) و نهایت دانش ماست (زیرا در آن شب مكنونات علمى براى ما هویدا مى‏گردد)



چگونگی استدلال:


1. از ظاهر قرآن فهمیده می شود که قضایای شب قدر، تداوم داشته و هر سال تکرار می گردد. این را می شود از مضارع بودن فعل « یُفْرَقُ» در آیه 4/ دخان و « تَنَزَّلُ» در آیه 4/ قدر به خوبی استنباط کرد.


2. محل نزول امر الهی بر اساس روایات در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله ، خود آن حضرت بوده است.[9]


3. اکنون از کسانی که معتقد به تداوم خط امامت و وصایت الهی از غدیر به بعد نیستند سوال می شود بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله چه کسی این مقام را دارد که محل نزول ملائکه و امر الهی باشد؟


روایتهای متعدد داریم که هم رسول خدا صلی الله علیه و آله تصریح کرد[10] و هم دیگر معصومان علیهم السلام بیان فرمودند (نمونه های بالا) که بعد از آن حضرت دیگر ائمه معصومین به ترتیب عهده دار این جایگاه هستند که اگر ما معتقد به تداوم امامت از غدیر تا ظهور نباشیم شب قدر و رویدادهای آن شب مملو از سؤالات بی جواب خواهد ماند؟



پی نوشت ها :

1. اقبال 1/345

2. کافی 4/157

3. كافی 4/66

4. كافی 1/532

5. بصائر الدرجات، ص221

6. تفسیر قمّی 2/431

7. كافی 1/250

8. كافی: 1/ 249

9. کافی 1/249/ح5

10. همان
منبع:تبیان
 
 
کد مطلب : 238994
 
 

ارسال شده در تاریخ : شنبه 21 مرداد 1391برچسب:اهل بیت+رمضان+شب قدر+دعا+استجابت+امام صادق+امام باقر+امام علی, :: 19:13 :: توسط : عبدالمهدی

تابناك/اي سرو بوستان ايستادگي! اي زيباترين گل باغ حسين(ع)! اي جوان رعنا و رشيد حسين(ع) اي علي(ع) را يادگار! اي علي‌اکبر! گلستاني از زيباترين گل‌هاي فداکاري! و دريايي از آبي عطوفت را در دل خود، جمع داشتي، تو که در صورت و سيرت شبيه‌ترين بودي به پيامبر خير و برکت(ص)! سلام و درود بي‌پايان بر صورت و سيرت پيامبر گونه‌ات.


به گزارش ایسنا حضرت علی‌اكبر (ع) فرزند ابی عبدالله الحسین(ع) بنا به روایتی در یازدهم شعبان، سال43 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود، پدر گرامی‌اش امام حسین بن علی بن ابی طالب (ع) و مادر محترمه‌اش لیلی بنت ابی مرّه بن عروه بن مسعود ثقفی است.علی بن الحسین(ع) که ایشان را در میان فرزندان امام حسین(ع) به علی اکبر می‌شناسیم از طایفه خوش نام و شریف بنی هاشم بود و به بزرگانی چون پیامبر اسلام (ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) نسبت دارد.


نگاهی به زندگانی علی اکبر(ع)


متاسفانه در میان امامزادگان و حتی برخی از معصومین (ع) شخصیت‌هایی هستند که کمتر به زنگانی و سیره آن‌ها پرداخته شده و تحقیق و پژوهش آن‌چنانی صورت نگرفته است یکی از این بزرگان، حضرت علی اکبر(ع) می‌باشد که شاید چندین روایت و نقل از ایشان وجود دارد و در خصوص زندگانیشان نیز بسیار کم گفته شده و تنها به حضور ایشان در واقعه عاشورا و شهادتشان بسنده شده است. بنا به نقل ابوالفرج اصفهانی، آن حضرت در عصر خلافت عثمان بن عفان (سومین خلیفه راشدین) دیده به جهان گشود. این قول مبتنی بر این است كه وی به هنگام شهادت 25 ساله بود. در برخی روایات هم سن ایشان را 28 ساله ذكر كرده‌اند، وی در مكتب جدش امام علی بن ابی طالب (ع) و در دامن مهرانگیز پدرش امام حسین(ع) در مدینه و كوفه تربیت شد و رشد و كمال یافت. امام حسین (ع) در تربیت وی و آموزش قرآن و معارف اسلامی و اطلاعات سیاسی و اجتماعی به آن جناب تلاش بلیغی به عمل آورد و از وی یك انسان كامل و نمونه ساخت و شگفتی همگان، از جمله دشمنانشان را بر انگیخت.


فضائل علی اکبر(ع)


درباره شخصیت علی اكبر(ع) گفته شده كه وی جوانی خوش چهره، زیبا، خوش زبان و دلیر بود و از جهت سیرت و خلق و خوی و صباحت رخسار، شبیه‌ترین مردم به پیامبر اكرم(ص) بود و شجاعت و رزمندگی را از جدش علی ابن ابی طالب (ع) به ارث برده و جامع كمالات، محامد و محاسن بود.


نقل است روزی علی‌اكبر(ع) به نزد والی مدینه رفته و از طرف پدر بزرگوارشان پیغامی را خطاب به او برد، در آخر والی مدینه از علی‌اكبر سوال كرد نام تو چیست؟ فرمود: علی. سوال كرد نام برادرت؟ فرمود: علی. آن شخص عصبانی شد و چند بار گفت: علی، علی، علی، « ما یُریدُ اَبُوك؟ » پدرت چه مي‌خواهد، همه‌اش نام فرزندان را علی می‌گذارد، این پیغام را علی‌اكبر(ع) نزد اباعبدالله الحسین (ع) برد، ایشان فرمود: والله اگر پروردگار ده‌ها فرزند پسر به من عنایت كند نام همه آن‌ها را علی می‌گذارم و اگر ده‌ها فرزند دختر به من عطا نماید نام همه آنها را نیز فاطمه می‌گذارم.


در روایت دیگری به نقل از شیخ جعفر شوشتری در كتاب خصائص الحسینیه آمده است: اباعبدالله الحسین هنگامی كه علی‌اكبر را به میدان می‌فرستاد، به لشگر خطاب كرد و فرمود:« یا قوم، هولاءِ قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله....... ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می‌فرستم، كه شبیه‌ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(ص) تنگ می‌شد نگاه به وجه این پسر می‌كردیم.

اطاعت و تبعیت از پدر و امام زمان خود، حضور آن حضرت در کربلا


حضرت علی‌اكبر(ع) در ماجرای عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در كنار پدرش امام حسین(ع)بود و با دشمنانش به سختی مبارزه می‌كرد. شیخ جعفر شوشتری در خصائص نقل می‌كند: هنگامی كه ابا عبدالله الحسین علیه السلام در كاروان خود به سمت كربلا حركت می‌كرد، حالتی به حضرت(ع) دست داد بنام نومیه و در آن حالت مكاشفه‌ای برای حضرت(ع) رخ داد، از آن حالت كه خارج شد استرجاع كرد و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون » علی اكبر(ع) در كنار پدر بود، و می‌دانست امام بیهوده كلامی را به زبان نمی‌راند، سوال كرد، پدرجان چرا استرجاع فرمودی؟ حضرت بلادرنگ فرمود: الان دیدم این كاروان می‌رود به سمت قتلگاه و مرگ در انتظار ماست، علی اكبر(ع) سوال كرد: پدر جان مگر ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: آری ما بر حق هستیم. علی اكبر (ع) عرضه داشت: پس از مرگ باكی نداریم.


با این‌كه حضرت علی اكبر(ع) با سه طایفه معروف عرب پیوند خویشاوندی داشته است، با این حال در روز عاشورا و به هنگام نبرد با سپاهیان یزید، هیچ اشاره‌ای به انتسابش به بنی امیه و ثقیف نكرد، بلكه هاشمی بودن و انتساب به اهل بیت(ع) را افتخار خویش دانست و در رجزی چنین سرود:

أنا عَلی بن الحسین بن عَلی نحن بیت الله آولی یا لنبیّ

أضربكَم بالسّیف حتّی یَنثنی ضَربَ غُلامٍ هاشمیّ عَلَویّ

وَ لا یَزالُ الْیَومَ اَحْمی عَن أبی تَاللهِ لا یَحكُمُ فینا ابنُ الدّعی


حضرت علی اکبر (ع) الگوی جوانان


ویژگی‌های اخلاقی آن حضرت


علی در جوانی با ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری خود نگاه انبوه‏ جوانان را به سوی خود جلب می‏‌کرد، علی صفات جد خود را می‏‌دانست، از این‏ رو، هماره در آینه اخلاق و رفتار او نظر می‏‌کرد و خود را بدان صفات می‏‌آراست. به هنگام ‏جوانی در میان جمع و با دوستان خود، گشاده رو و شادمان بود، ولی در تنهایی اهل تفکر و همراه با حزن بود. علاقه فراوانی به‏ خلوت با خدای خود و پرداختن به راز و نیاز و گفتگو با خالق هستی‏ داشت. در زندگی آسان‏‌گیر، ملایم و خوش‏خو بود، نگاهش کوتاه می‏‌نمود و به روی کسی خیره نمی‏‌شد. بیشتر اوقات بر زمین چشم می‏‌دوخت و با بینوایان و فقرا که از نظر ظاهری در جامعه و نگاه دنیاطلبان‏ احترام چشمگیری نداشتند. نشست و برخاست می‏‌کرد، با آنان همسفره‏ می‏‌شد و با دست‏ خود در دهانشان غذا می‏‌گذارد. اصالت‌های فکری و استواری‌های روحی، وی را چنان کرده بود که هیچگاه و از هیچ‏ حاکمی هراس نداشت. هرگز عیب‏جویی نمی‏‌کرد و از مداحی نابجا و شنیدن چاپلوسی افراد دوری می‏‌کرد. تمامی انسان‌ها را بندگان خدا می‏‌دانست و از تحقیر آنان خودداری می‏‌ورزید. در طول عمر خویش به کسی دشنام نداد و ناسزا نگفت. از دروغ تنفر داشت و صداقت و راستگویی شیوه همیشه‏ او بود. بخشنده بود و آنچه به دست می‏‌آورد، به دیگران بویژه‏ نیازمندان انفاق می‏‌کرد. هرگاه کسی هدیه‏‌ای به او تقدیم می‏‌کرد، با گشاده رویی می‏‌پذیرفت. اگر فردی مهمانی داشت و او را دعوت‏‌ می‏‌کرد، می‏‌پذیرفت. به عیادت بیماران می‏‌رفت، هرچند خانه بیمار در دور افتاده‏‌ترین نقطه شهر باشد. در تشییع پیکر مردگان حاضر می‏‌شد و هیچ یار از دست رفته‏‌ای را تنها نمی‏‌گذاشت.


برای همسالان برادری مهربان و برای کودکان پدری پرمحبت‏ بود و مسلمانان را مورد لطف و عطوفت‏ خویش قرار می‏‌داد. امور دنیوی و اضطراب‏‌های مادی او را متزلزل نمی‏‌ساخت. زندگی علی ساده و بی پیرایه بود و در آن از تجمل، اسراف و تبذیر اثری دیده نمی‏‌شد. آنان که اخلاقی نیکو و فضایلی شایسته‏ داشتند، همیشه مورد تکریم و احترام وی بودند و خویشاوندان از صله او بهره‏‌مند می‏‌شدند. از صبری عظیم برخوردار بود و از هیچ کس‏ توقع و انتظاری نداشت.


در میدان رزم سلحشوری شجاع، نیرومند و پرتوان بود و انبوه‏ دشمن هرگز او را بیمناک نمی‏‌ساخت. در اجرای عدالت و دفاع از حق، قاطع و استوار بود. به یاری محرومان و مظلومان می‏‌شتافت و در برابر ظالمان می‏‌ایستاد تا حق را به صاحبش برنمی‏‌گردانید، آرام‏ نمی‏‌گرفت. به دانش‌اندوزی و فراگیری معارف اهمیت زیادی می‏‌داد و همواره پیروان خود را از جهالت و بی‏‌خبری باز می‏‌داشت.


به پاکیزگی و آراستگی علاقه‏‌ای وافر داشت و این صفت از دوران‏ کودکی در او دیده می‏‌شد. از این رو هماره بر تمیزی لباس و بدن‏ اهتمام می‏‌ورزید.


بسیار فروتن بود و از تکبر نفرت داشت و اکثر اهل جهنم را گردن فرازان و سرکشان می‏‌دانست. نه تنها بر انسان‌ها بلکه بر حیوانات نیز شفقت داشت و با مهربانی و ملایمت و انصاف با آنان‏ رفتار می‏‌کرد.

نخستین شهید بنی هاشم در عاشورا

وی نخستین شهید بنی هاشم در روز عاشورا بود و در زیارت شهدای معروفه نیز آمده است: "السَّلامُ علیكَ یا اوّل قتیل مِن نَسل خَیْر سلیل". علی اكبر(ع) در نبرد روز عاشورا 200 تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاكت رسانید و سرانجام مرّه بن منقذ عبدی بر فرق مباركش ضربتی زد و او را به شدت زخمی كرد. آن گاه سایر دشمنان، جرأت و جسارت پیدا كرده و به آن حضرت هجوم آوردند و وی را آماج تیغ شمشیر و نوك نیزه‌ها نمودند و مظلومانه به شهادتش رسانیدند. امام حسین(ع) در شهادتش بسیار اندوهناك و متأثر شدند و در فراقش فراوان گریست و هنگامی كه سر خونین‌اش را در بغل گرفت، فرمود: "ولدی علی عَلَی الدّنیا بعدك العفا" فرزندم علی، دیگر بعد از تو اف بر این دنیا


در مورد سنّ شریف وی به هنگام شهادت، اختلاف است. برخی می‌گویند 18 ساله، برخی می‌گویند 19 ساله و عده‌ای هم می‌گویند 25 ساله بود. اما از این كه وی از امام زین العابدین(ع)، فرزند دیگر امام حسین(ع) بزرگتر یا كوچك‌تر بود، اتفاقی میان مورخان و سیره نگاران نیست. روایتی از امام زین العابدین(ع) نقل شده كه دلالت دارد بر این كه وی از جهت سن كوچك‌تر از علی اكبر(ع) بود. آن حضرت فرمود: كان لی اخ یقال له علیّ اكبر منّی قتله الناس ...


مقبره حضرت علی اكبر علیه السلام در كربلای معلی پایین پای اباعبدالله الحسین علیه السلام است و در سلام زیارت عاشورا منظور از و "علی علی ابن الحسین"، آقا علی اكبر (ع) می‌باشد.


پی نوشت‌ها:

مستدرك سفینه البحار

مقاتل الطالبین
 


ارسال شده در تاریخ : شنبه 10 تير 1391برچسب:اهل بيت+امام حسين+علي اكبر+كربلا+پيامبر, :: 18:1 :: توسط : عبدالمهدی

به گزارش جهان امام صادق (علیه السلام) فرمود: راستى خدا میداند که گناه براى مۆمن بهتر است از عُجب و خودبینى، و اگر چنین نبود هرگز شخص مۆمن به گنهکارى گرفتار نمى‏شد.


گناهی که پشیمانی بیاورد بهتر از عبادتی است که غرور بیاورد؟


گاهی اوقات که یک کار خیر از ما سر می زند چنان غرق در شعف می شویم و قند در دلمان آب می شود که گویا شق القمر کرده ایم.


مرتب در ذهن مان مرور می کنیم که عجب کاری کردم، در حالی که من داشتم این کار بزرگ را انجام میدادم چقدر آدم ها که در غفلت نبوده اند، مثلا بعد از عمری خم می شویم و از گوشه خیابان زباله ای را از سر راه مردم بر می داریم، دیگر همه را به چشم یک سری انسان بی فرهنگ و بی تمدن می بینیم که اینقدر سرشان نمی شود چگونه رفتار کنند، و در ته دل مان خود را تحسین می کنیم که باز صد رحمت به من، و جالب اینجاست که اصلا فراموش می کنیم که بارها و بارها شده که خواسته یا ناخواسته از ما هم چنین رفتارهای ناشایستی سر زده است و یک هزارم این همه تشویق و تمجیدی که از خودمان کردیم، خود را سرزنش نکرده ایم.


یک لحظه با خودمان یواشکی به بحث بنشینیم و کمی بر رفتارمان دقیق شویم تا ببینیم چقدر کارهای زشت مان را یواشکی و زیر سبیلی رد می کنیم و اندک کار خیر را در بوق و کرنا کرده گوش جان مان را پر می کنیم و تا مدت ها از یادش ذوق مرگ می شویم و از عرش آسمان به دیگر زمینیان می نگریم که چرا اینان چون من نیستند؟؟!


شبی که آن نماز شب با حس و حال را خواندم و روزی که روزه بودم و آن همه که برای مردم قدم خیر برداشتم این بی خبران کجا بودند؟


خدایی بنشینیم و کلاه مان را قاضی کنیم، چند بار آن نمازهای واجبی که به راحتی گذاشتیم قضا شد و هرگز قضایش را هم به جا نیاوردیم را در ذهن مان مرور کردیم و شرمنده شدیم؟ چند بار آن همه غیبت و دروغ و تهمت را که چون نقل و نبات از زبان مبارکمان بارید را در ذهن مرور کردیم؟


از همه این حرف ها و توصیف احوالات مان گذشته باید گفت اصل بر بندگی و عبودیت است و با همین معیار می توانیم بفهمیم که کدام یک از این دو بهتر هستند. آیا عابدی که به خود مغرور شده، حالت فروتنی و تواضع بیشتری در مقابل پروردگار متعال دارد؟ یا کسی که مرتکب گناه شده و اکنون سخت پشیمان است و تصمیم به بندگی خدای متعال گرفته است؟ با همین معیار می توان حالت بهتر را فهمید. که در احادیث نیز بیان شده است: امام صادق (علیه السلام) فرمود: راستى خدا مى‏داند که گناه براى مۆمن بهتر است از عُجب و خودبینى، و اگر چنین نبود هرگز شخص مۆمن به گنهکارى گرفتار نمى‏شد.[1]


از امام صادق (علیه السلام)، فرمود: به راستى مردى گناه مى ‏کند و پشیمان مى‏ شود از آن، و کار خیرى مى‏کند و از آن شاد مى ‏شود، و از آن حالِ ندامت و پشیمانى دور مى‏ افتد و اگر بر همان حالِ پشیمانى باشد، بهتر است برایش از این حالى که پیدا کرده است.[2]


امام صادق (علیه السلام) فرمود: دو مرد به مسجد رفتند، یکى عابد بود و یکى فاسق، از مسجد بدر آمدند، آن فاسق مقام صدّیق داشت و آن عابد، فاسق بود؛ و این براى آن است که عابد به مسجد رود و به عبادتِ خود مى‏نازد و همه اندیشه ‏اش در این است و فکر فاسق و بدکار دنبال پشیمانى از کارِ بد و توبه است و از خدا عز و جل در باره هر چه گناه کرده است آمرزش مى ‏خواهد.[3]


از امام صادق(علیه السلام) که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: در این میان که موسى(علیه السلام) نشسته بود، ناگاه شیطان آمد و کلاه چند رنگى بر سر داشت و چون نزدیک موسى(علیه السلام) رسید، کلاه خود را از سر برداشت و نزد موسى آمد و به آن حضرت سلام داد، موسى گفت: تو کیستى؟ در پاسخ گفت: من ابلیسم گفت: توئى، خدا تو را به کسى نزدیک نسازاد، گفت: من آمدم به شما سلام کنم براى مقامى که نزد خدا دارى، فرمود که: موسى به او گفت: این کلاه چیست؟ گفت: با آن دل مردم را مى‏ربایم، موسى به او گفت: به من خبر ده از گناهى که چون آدمیزاده کند، تو بر او مسلّط مى‏شوى، پاسخ داد: هر گاه خود بین شود و کار خود را فزون شمارد و گناهش در چشم او کوچک جلوه کند.[4]


و امام صادق(علیه السلام) فرمود: خدا عز و جل به داود(علیه السلام) فرمود: اى داود! گنهکاران را مژده بده، و صدّیقان را بیم بده، عرض کرد: چگونه به گنهکاران، مژده بدهم و به صدّیقان بیم بدهم؟ فرمود: اى داود! به گنهکاران مژده بده که من توبه پذیرم و از گناه درگذرم و به صدّیقان بیم بده که مبادا به کردارِ خود عُجب کنند و خود بین شوند، زیرا هیچ بنده‏اى را من پاى حساب نکشم جز آنکه هلاک باشد.[5]


البته باید به این نکته ضروری توجه داشت که بهتر بودن، بیان یک امر نسبی است و هرگز بهتر بودن در اینجا به منزله تأیید گناه نیست. و الا اگر تأیید گناه باشد، تأیید سرکشی و تمرد از خدای متعال می شود که از عجب بسیار بدتر است. برای درمان عجب و خودپسندی، باید به اصلاح دیدگاه و فهم بهتر واقعیات پرداخت. نه اینکه به دامان گناه پناه برد.


انسانی که یک فقیر را در یک وعده سیر کرده، می توانسته ده ها فقیر را در روزهای متعدد سیر کند، اما از همه توانی که خدا به او داده استفاده نکرده! انسانی که ساعتی را به عبادت گذرانده، می توانسته عبادت را با حضور قلب بهتر، و با تضرع و تواضع بیشتر انجام دهد، اما آلودگی دلش، مانع نهایت خضوع و خشوع شده است.


و حتی به فرض که از تمام توان خودمان استفاده کرده باشیم، با توجه به مقصدی که می توانیم به آن برسیم، بسیار کمبود داریم. انسانی که تنها فکر یک وعده غذا را بکند، با کار یک نیم روز نیز راضی می شود، اما کسی که می خواهد کارخانه بسازد، چقدر باید تلاش کند؟


در نظر گرفتن نهایت توان و انتخاب بزرگترین مقصدها، سبب شده که اولیاء الهی، علیرغم تمام عبادت ها و تلاش هایشان، دچار عجب نشوند و حالت تضرع و خشوع بیشتری داشته باشند. و در هنگامی که از گناه خویش سخن می گویند، به نحوی سخن می گویند که ما بندگان عاصی خود را آنچنان گناهکار نمی دانیم!





پی نوشت ها :


[1]. الکافی، ج‏2، ص: 313، باب العجب، حدیث 1.


[2]. الکافی، ج‏2، ص: 313، باب العجب، حدیث 4.


[3]. الکافی، ج‏2، ص: 314، باب العجب، حدیث 6.


[4]. الکافی، ج‏2، ص: 314، باب العجب، حدیث 8.


[5]. الکافی، ج‏2، ص: 314، باب العجب، حدیث 8


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:اهل بیت+امام کاظم+موسی بن جعفر+موسی+امام رضا+امام جواد+امام صادق, :: 13:38 :: توسط : عبدالمهدی

به گزارش جهان به نقل از مشرق، شب، خجالت زده از لابلای انگشتان سیاهی، در خاک‏ها فرو می‏چکید. خورشید، خودش را پشت غروب‏ها و کوه‏ها پنهان کرده است؛ گویی این که در خیابان‏ها مرگ پاشیده باشند!
مرگ در قالب تعارف خرما تقدیم امام موسی کاظم علیه‏السلام می‏شود .
یک لقمه دیگر از این خرما و ریحان میل کن، اگرچه به زهر آغشته شده باشد!
... و چقدر هارون به دست‏های سیاه و جنایت وحشیانه خودش افتخار می‏کرد!
افتخار به شکستن حریم حرمت ائمه!

روز 25 رجب سالروز شهادت مردى است که به قدرت مسلط زمانه‏اش «نه» گفت و تا به آنجا رفت که رژیم طاغوتى هارون براى ادامه حیات ننگین خویش همه عوامل و نیروهایش را به ستیزه با آن انسان آزاده زمان بسیج کرد.چرا که همین یک کلمه‏ى «نه» براى دستگاه فاسد هارون بسیار گران تمام شد.او نه گفت و تمام رزمندگان علوى در صفوف ایستاده در کنار او صف زدند و قیامها و نهضتها آغازیدند و در راه پیروزى حق بر باطل و حفظ حرمت و رسالت اسلام تا پاى جان و چوبه‏ى دار و سلولهاى زندان ایستادند و از خود حماسه‏هائى بجا نهادند که تا نابودى و از بین رفتن دستگاه جبار بنى العباس ادامه یافت و نام پیشواى آزادى بخش جهان اسلام را جاویدان ساخت و هنوز هم که چندین قرن از مبارزات امام میگذرد مردم آزادیخواه بدستگاه ستمگرى هارون با دیده نفرت و لعن مینگرند و مسببین و طراحان نقشه‏هاى ضد انسانى را شایسته‏ى نام انسانى نمیدانند.

نام او «موسى»، لقبش «کاظم»، مادرش بانویى بافضیلت بنام «حمیده»، و پدرش پیشواى ششم حضرت صادق - علیه‏السلام - است.او در سال 128 هجرى در سرزمین «ابوأ» (یکى از روستاهاى اطراف مدینه) چشم به جهان گشود و در سال 183 (یا 186) به شهادت رسید.
به جهت کثرت زهد و عبادتش معروف به ، "العبد" الصالح و به جهت علم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به ،"الکاظم" گردید. آن حضرت به کنیه های ابو ابراهیم و ابو علی نیز معروف بوده است. مادر آن حضرت حمیده کنیزی از اهل مغرب یا اندلس (اسپانیا) بوده است و نام پدر حمیده را صاعد مغربی (بربری) گفته اند ..... برادران دیگر امام از این بانو اسحاق و محمد دیباج بوده اند. امام موسی الکاظم (ع) هنوز کودک بود که فقهای مشهور مثل ابوحنیفه از او مسئله می پرسیدند و کسب علم می کردند بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق (ع) (148 ق) در بیست سالگی به امامت رسید و 35 سال رهبری و ولایت شیعیان را برعهده داشت....

در زمان حیات امام صادق (علیه السلام) کسانی از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امام خواهد شد. اما اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولی کسانی مرگ او را باور نکردند و او را همچنان امام دانستند پس از وفات حضرت صادق (علیه السلام) عده ای چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند پسر او محمد بن اسماعیل را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امام می دانند و همینطور به ترتیب و به تفضیلی که در کتب اسماعیلیه مذکور است. ـ پس از وفات حضرت صادق (علیه السلام) بزرگترین فرزند ایشان عبدالله نام داشت که بعضی او را عبدالله افطحی دانند این عبدالله مقام و منزلت پسران دیگر حضرت صادق (علیه السلام) را نداشت و به قول شیخ مفید در”ارشاد” متهم بود که در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگتراز برادرانش از جهت سن و سال بود ادعای امامت کرد و برخی نیز از او پیروی کردند اما چون ضعف دعوی و دانش او را دیدند روی از او برتافتند و فقط عده قلیلی از او پیروی کردند که به فطحیه موسوم هستند.

ـ برادر دیگر امام موسی کاظم (ع) اسحق که برادر تنی آن حضرت بود به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود اما برادرش موسی کاظم (ع) را قبول داشت و حتی از پدرش روایت می کرد که او تصریح بر امامت آن حضرت کرده است.

ـ برادر دیگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردی سخی و شجاع بود و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مامون در خراسان وفات یافت اماجلالت قدر و علو شأن و مکارم اخلاق و دانش وسیع امام موسی کاظم (ع) بقدری بارز و روشن بود که اکثریت شیعه پس از وفات امام صادق (ع) به امامت او گرویدند و علاوه بر این بسیاری از شیوخ و خواص اصحاب حضرت صادق (ع) مانند مفضل ابن عمر جعفی و معاذین کثیر و صغوان جمال و یعقوب سراج نص صریح امامت حضرت امام موسی الکاظم (ع) را از امام صادق (ع) روایت کردند و بدین ترتیب امامت ایشان در نظر اکثریت شیعه مسجل گردید.

پاسدار دانشگاه جعفرى‏:
بررسى اوضاع و احوال نشان مى‏داد که هرگونه اقدام حاد و برنامه ‏اى که حکومت منصور از آغاز روى آن حساسیت نشان بدهد صلاح نیست، ازینرو امام کاظم دنباله برنامه علمى پدر را گرفت و حوزه ‏اى - ‏نه به وسعت دانشگاه جعفرى- تشکیل داد و به تربیت شاگردان بزرگ و رجال علم و فضیلت پرداخت.«

«سید بن طاووس»مى‏ نویسد: گروه زیادى از یاران و شیعیان خاص امام کاظم علیه ‏السلام -و رجال خاندان هاشمى در محضر آن حضرت گرد مى‏آمدند و سخنان گهربار و پاسخهاى آن حضرت به پرسشهاى حاضران را یادداشت‏ مى‏نمودند و هر حکمى که در مورد پیش‏آمدى صادر مى‏نمود، ضبط مى‏کردند.

امام موسى بن جعفر نه تنها از نظر علمى تمام دانشمندان و رجال علمى آن روز را تحت‏ الشعاع قرار داده بود، بلکه از نظر فضائل اخلاقى و صفات برجسته انسانى نیز زبانزد خاص و عام بود، به طورى که تمام دانشمندانى که با زندگى پرافتخار آن حضرت آشنایى دارند در برابر عظمت شخصیت اخلاقى وى سر تعظیم فرود آورده‏اند.

واقفیه و اندیشه واقفی گرى پس از امام کاظم:
جابر جعفى از اصحاب امام باقر (ع) مى‏گوید: از آن حضرت سؤال کردم، معنى این آیه‏«ان عده الشهور عندالله اثنى عشر شهرا فى کتاب الله ...» چیست؟ (تعدادماهها در کتاب خداوند از ابتداى آفرینش دوازده ماه معرفى شده است.)
حضرت آهى کشید و فرمود: مقصود خداوند از سال، جدم رسول الله (ص) است که دوازده ماه دارد.
از امیرالمؤمنین تا من و فرزندم جعفر، پسرش موسى، فرزند او على، فرزندش محمد،فرزند او على، فرزند او حسن، فرزند او مهدى. که دوازده امام و حجت‏خدا در بین‏مردم و نگهبانان وحى و علم خدایند ...
با این همه، عده‏اى که خود را شیعه‏مى‏دانند امامان را کمتر از دوازده نفر مى‏دانند که واقفیه از جمله این گروههاست‏در بیشتر موارد، منظور از واقفیه کسانى هستند که در امام کاظم (ع) توقف کردند وولایت امام‏هاى بعد از ایشان را نپذیرفتند.
واقفیه خود به دو گروه تقسیم شدند:
گروهى معتقد بودند امام موسى بن جعفر (ع) زنده و از نظرها غایب است و گروهى‏ دیگر که اعتقاد داشتند حضرت که آخرین امام بود، رحلت فرمود. به این گروه قطعیه‏مى‏گویند.
بسیارى از واقفیان مانند ابى‏نصر بزنطى با دیدن معجزات امام رضا (ع)دست از انحراف برداشتند و بقیه که بر عناد خود اصرار ورزیدند و به مصداق‏«یریدون لیطفوا نور الله بافواههم والله متم نوره‏» پس از مدتى کوتاه اثرى‏از آنان باقى نماند و تلاشهایشان تاثیرى در روند حرکت امامت نداشت. این نیز به‏سبب موضع‏گیرى فکرى و سیاسى ائمه (علیهم السلام) در برابر آنان بود. یونس بن‏یعقوب مى‏گوید: از امام رضا (ع) پرسیدم: به کسانى که گمان دارند پدر شما زنده است، زکات پرداخت کنم؟ فرمود: هرگز! آنان کافر، مشرک و فاسد هستند.
این موضع امامان شیعه سبب شد تا شیعیان ازارتباط با واقفیان خوددارى کرده، از آنان کناره ‏گیرى کنند.

امام کاظم علیه السلام و سخن گفتن به زبان فارسی :
ابوبصیر از امام موسی بن جعفر علیه السلام پرسید:"امام با چه نشانه‌هایی شناخته می‌شود؟"
فرمود:"امام راستین صفاتی دارد که اولین و مهم‌ترین آن این است که امام قبلی معرفی‌اش کرده باشد. همان گونه که رسول خدا علی بن ابیطالب علیه السلام را معرفی کرد، هر امامی نیز باید امام پس از خود را معرفی نماید. نشانه‌ی دیگر آن است که هر چه از او می‌پرسند، جواب بدهد و از هیچ چیز بی‌خبر نباشد. نشانه‌ی دیگر اینکه هرگز در دفاع از حق سکوت نکند، از حوادث آینده خبر بدهد و به همه‌ی زبان‌ها سخن بگوید."
سپس فرمود:"هم اکنون نشانه‌ای به تو می‌نمایم که قلبت مطمئن شود."
در همین حال مردی خراسانی وارد شد و شروع کرد به عربی سخن گفتن، اما امام پاسخش را به فارسی داد. مرد خراسانی گفت:" من خیال می‌کردم فارسی متوجه نمی‌شوید."
امام فرمود:"سبحان الله! اگر نتوانم جوابت را به زبان خودت بدهم، پس چه فضیلتی بر تو دارم؟" سپس فرمود:"امام کسی است که سخن هیچ فردی بر او پوشیده نیست. او کلام هر شخص و هر موجود زنده ای را می فهمد. امام با این نشانه‌ها شناخته می‌شود و اگر اینها را نداشته باشد، امام نیست." (بحار الانوار، ج 48، ص 47 از قرب الاسناد)

منبع : رویداد


ارسال شده در تاریخ : شنبه 27 خرداد 1391برچسب:اهل بیت+امام کاظم+موسی بن جعفر+موسی+امام رضا+امام جواد, :: 14:25 :: توسط : عبدالمهدی

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
بیانات مهم رهبر معظم انقلاب درباره ارزیابی از وضع کنونی و پيشرفت های ملت ایران/ مذاکره با امریکا آیاتاکنون به سوره"حمد"اینگونه نگاه کرده‌اید؟ خاطره‌ حاج سعید که بغض رهبر انقلاب را درآورد شکل گیری فضای جنگی بین چین و ژاپن روسیه برای جنگ آماده می شود شهیدی که جنت را به او نشان دادند گره گشایی از مردم، قبرمان را روشن می کند راه نجات گریه‌کردن برای امام‌حسین علیه السلام چه ثوابی دارد؟ ملاقات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در عرفات و روضه حضرت عباس علیه السلام ده داستان کوتاه از زندگی جوادالائمه علیهم السلام اجمعین نظر درس‌آموز رهبر انقلاب درباره دختران بدحجاب چراغ سبز به دولت تركيه برای حمله به سوریه
نويسندگان